دشت بی فرهنگی ما لرها !

به قلم ابوالفضل بابادی شوراب

لری که شکل دیگری برای لر می اندیشد!

 

شاید شما هم شنیده باشید اما کدامش را؟از کدام بدبختی فرهنگی قوم لر با خبر نیستید؟ اینقدر که بسیارند باید پرسید ما کجا خودمان را مضحکه نکرده ایم؟ما کجا خودمان را فریب نداده ایم با تاریخ و غارها و آثار باستانی واقعی مان؟کجا از فرط بدبختی امروز و اکنون به گذشته ها رجوع نکرده ایم و ته مانده اعتبار و اسم و رسم اجداد دوراندیش قوم مان را خرج مخفی کردن ویرانی امروزمان نکرده ایم؟

ما بصورت ممتد خود را فریب داده ایم آنجا و آنگاه که قوم لر را به مثابه یک حزب سیاسی یا یک تیم فوتبال نگریسته ایم که تنها کری بخوانیم و عیب هایش را نبینیم و نتیجه سالها توجیه کردن و ندیدن عیب و ایرادات قومی مان، تبدیل به فجایعی مبتذل میشوند که حتی نویسنده ای هم بخواهد بنویسد از سوی لرها متهم به اغراق نمایی، تلاش برای تضعیف قوم مقدس؟ لر، دشمن شاد کنی و از این دست اتهامات واهی می شود!

و با روانه کردن این اتهامات، کنشگر دلسوز و تحول خواه لر را از بیان آسیب ها و چالش های واقعی لر بر حذر می دارند.

اما از کدام فاجعه لر می توان سخن گفت؟

از قتل دکتر سمنانی توسط یک همتبار یا از تجاوز و بردن آبروی یک دختر لر توسط چند پسر و دختر دیگر لر؟

یا از فحاشی ناموسی سیاسیون آن ور آبی لر برای به اصطلاح خویش، آگاه سازی قوم و ایل و تبار!؟با نام “فحش درمانی”

چه خوشمان بیاید یا نیاید این فجایع فرهنگی برآیند فرهنگی جامعه لر هستند و این فجایع با هزار همایش و جلسه و فعالیت فرهنگی حل شدنی نیستند و تنها باید بنشینیم و برای ایل و قوم مان مرثیه بخوانیم، همچون گاگریوخوانان، اما اینجا بر سر مرگ تدریجی اندک اندک اعتبار و ارزش های قوم مان و آن هم بصورت واقعی، باطنی و البته رایگان! نه آن چنان که مداح های چندمیلیونی انجام می دهند.

اما چرا تنها راه امروز ما مرثیه خوانی شده؟

چون برخی همتباران لر که قلم و رسانه های شان نفوذ بالایی دارد، تمام راهها را برای اصلاح مسیر فرهنگی لرها مسدود کرده تا یک وقت خدای نکرده اقوام دیگر و مردم دیگر از این فجایع لری استفاده ابزاری علیه قوم لر ننمایند‌.

اما وقتی که ریشه و تنه ی لر نابود و ضعیف شده، اینان چرا تنها به فکر پوسته و ظاهر لر هستند؟؟؟