به گزارش پایگاه تحلیلی خبری خوزپرس گروه استان‌ها- مجتبی خلیلی: در سال ۱۳۶۵ ارتش بعث عراق در پی شکست‌های خود در میدان نبرد با رزمندگان اسلام اقدام به بمباران شدید و حمله هوایی به شهرهای مختلف کشورمان کرد.

در چهارم آذر ماه سال ۱۳۶۵، رژیم بعث عراق اقدام به بمباران شدید شهر اندیمشک کرد و مردم این شهر قهرمان را به خاک و خون کشید. رژیم بعثی عراق در این حمله ناجوانمردانه با ۵۴ فروند هواپیمای جنگنده، به مدت یک ساعت و ۴۵ دقیقه شهر اندیمشک از جمله ایستگاه راه آهن را بمباران کردند.

در این جنایت که به عنوان طولانی‌ترین بمباران هوایی پس از جنگ جهانی در تاریخ ثبت شد، بعثی‌ها بیش از ۹۰۰ تن از مردم بی دفاع از جمله کودکان و زنان را شهید و مجروح کردند. چهارم آذرماه ۱۳۶۵، در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به عنوان سندی از جنایات دشمنان ملت ایران و افتخاری برای مردم مقاوم و شهر یک هزار شهید اندیمشک قهرمان ثبت شده است.

زندگی‌نامه شهید فاطمه بگم عیدی گماری

تاریخ رشادت‌ها، خون‌های بر روی زمین ریخته و فداکاری مردان و زنان اندیمشک را برای دفاع از تمامیت کشور فراموش نخواهد کرد و امروز پس از گذشته بیش از سه دهه لالایی مادران برای کودکان، اندیمشک بیان‌کننده خاطرات حماسی روزهای دفاع مقدس است.

شهید «فاطمه بگم عیدی گماری» در چهارم آبان سال ۳۳، در اندیمشک چشم به جهان گشود؛ در سال‌های دوران دفاع مقدس نیز با بسیج بانوان اندیمشک در بسته‌بندی، خیاطی و کارهای تدارکات پشت خط در منازل مسکونی راه آهن اندیمشک نقش به سزایی را ایفا کرد.

شهید فاطمه بگم عیدی گماری عاقبت در بمباران چهارم آذر سال ۶۵، به همراه دو فرزند شهیدش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

زندگی‌نامه شهید مجتبی خلیلی

تک فرزند پسر خانواده و کوچک‌ترین عضو خانواده است که تنها اندکی بیش از یک بهار از زندگی کوتاه خود نگذشته بود که همچون روزهای اندک و اما آمیخته به هنر شهادت در آغوش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید «مجتبی خلیلی» نیز یکی از خردسال‌ترین شهدای حماسه مقاومت چهار آذر در حالی که نهم تیرماه سال ۶۴، چشم به جهان گشود؛ در روز مقاومت مردم اندیمشک با نثار جان خود، یاد و خاطره‌اش را برای همیشه تاریخ در آسمان ایران زمین حک کرد.

زندگی‌نامه شهید معصومه خلیلی

شهید دانش آموز «معصومه خلیلی» جلوه‌ای از دانش آموزان اندیمشک است که با اشتیاق واقعه کربلا و اسارت دختر کوچک اباعبدالله را می‌شنود، در کلاس مشق عشق به آموزگاری حضرت رقیه (س) اقتدا می‌کند و همسفر کاروان کربلایی چهارم آذر سال ۶۵ شد.

شهید معصومه خلیلی در بیستمین روز از تیرماه سال ۵۸، چشم به جهان گشود؛ وی در حالی که تنها هفت بهار از زندگی را تجربه می‌کرد، معنای ادای دین به میهن را در یاری مادر و خواهر بزرگ‌تر در مهیای بسته‌های ارسالی به جبهه نشان داد.

برگی از زندگی همسر شهید

«کاظم خلیلی» روستا زاده‌ای در شهرک دوبندار در سال ۱۹، در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود.

اوج فعالیت‌های خود را در ساماندهی نیروهای مردمی برای اعزام به بیمارستان شهید کلانتری، بیمارستان راه آهن، مشارکت در اعزام رزمندگان به مناطق عملیاتی جنوب و جنوب غرب انجام داده است.

ساخت باند فرود برای بالگردها در عملیات «فتح المبین» با استفاده از ظرفیت بسیج نیروهای مردمی و ماشین آلات شهروندان به صورت رایگان و با هدف خروج شهرهای اندیمشک و دزفول از زیر گلوله باران عراق را می‌توان یکی از خدمات برجسته پدر شهیدان خلیلی و شهروندان اندیمشک بیان کرد.

نقش زنان در دوران دفاع مقدس

«کاظم خلیلی» در گفت‌وگو با خبرنگار خوزپرس اظهار می‌کند: در ارتباط با جنگ هیچ شخص نمی‌تواند بگوید من کاری کرده‌ام، همه کارها به لطف خدا انجام شد، همه مردم از بچه‌ها، زنان، جوانان، مردها حتی مسن‌ترها هر کدام در شهر نقش خود را داشته‌اند و به درستی انجام داده‌اند.

وی به ظرفیت راه‌آهن و کریدور شمال جنوب کشور در اندیمشک اشاره می‌کند و نقش شهروندان را در تدارک و پشتیبانی از جبه‌ها مهم و کلیدی می‌داند و می‌افزاید: بچه‌ها در بسته‌بندی، جابه‌جایی بسته‌های کوچک، تهیه آب سرد برای رزمندگان و هر اقدام سازنده دیگری را که توان آن داشتند، مشارکت می‌کردند.

همسر شهید فاطمه بگم عیدی گماری و پدر شهیدان خلیلی در ادامه می‌گوید: نقش بانوان داوطلب اندیمشک در بیمارستان راه‌آهن، بیمارستان شهید کلانتری، برگزاری کلاس‌های فرهنگی، خیاطی و غیره بیانگر نقش بی‌بدیل بانوان در دوران دفاع مقدس است.

وی تصریح می‌کند: امداد رسانی به مجروحان با توجه به شرایط خاص و ویژه آن روزها از اقدام‌های ارزشمند بانوان داوطلب اندیمشک در هشت سال دفاع مقدس است.

چهار آذر سند مقاومت

خلیلی، روز چهارم آذر را نماد مظلومیت اندیمشک، خوزستان و ایران می‌داند و عنوان می‌کند: در چهارم آذرماه سال ۶۵، شهروندان غیرنظامی، کودکان، زنان، سال‌خوردگان، مناطق مسکونی در اندیمشک با ۵۴ فروند هواپیما به مدت یک ساعت و ۴۵ دقیقه توسط عراق بمباران شد.

وی از بیان نشدن مظلومیت مردم اندیمشک در چهار آذر و روزهای دفاع مقدس در رسانه برای انتقال فرهنگ آزادگی به نسل‌های بعد انتقاد می‌کند و می‌گوید: اتفاقات روز چهار آذر همان میزان برای دولت عراق و اربابانش نمونه بارز اقدام تروریستی است، به همان میزان سند مقاومت مظلومیت، ایثار، از خود گذشتگی و وطن‌پرستی فرزندان سنگربان کرخه و دز در دوران دفاع مقدس است.

همسر شهید فاطمه بگم عیدی گماری ادامه می‌دهد: چهارم آذر همانند سایر روزها برای انجام وظیفه صبح از منزل خارج شدم اما حال عجیبی را چند روزی بود به واسطه دو بار افتادن ترکش در خانه چشم‌هایم ترسیده بود و هر بار با دلهره منزل را ترک می‌کردم.

وی در ادامه می‌افزاید: زمانی که با دسته کارگرها کار تعمیر خط را به پایان رساندیم، متوجه حمله هوایی به اندیمشک شدم و هر چند قدم تعادلم بهم می‌خورد و زمین می‌خوردم، توانایی راه رفتن نداشتم و وضعیت دیگر همراهانم نیز بهتر از من نبود، فقط به رسیدن به شهر فکر می‌کردیم.

خلیلی اظهار می‌کند: وقتی به ایستگاه راه‌آهن اندیمشک رسیدم، یکی از همکاران گفت «نگران نباش بچه‌های تو در سلامت هستند» اما قلبم آشوب بود و گواه بد می‌داد؛ گویی قلبم می‌داند که چه شده و هر قدم که بر می‌دارم زمانش برایم سال‌ها می‌گذرد.

سجده رضایت و بندگی در پرواز خونین

پدر شهیدان خلیلی تصریح می‌کند: به خیابانی که خانه‌ام در آن بود، رسیدم و خانه را ویران دیدم، همسایه‌ها آمدند و فکر می‌کردند که زمین و زمان را به هم می‌دوزم اما فقط قطرات اشکی از گوشه چشم‌هایم آمد، با همان خاک منزل که به خون عزیزان آمیخته بود، تیمم کردم و دو رکعت سجده رضایت و بندگی در پرواز خونین همسرم و دو فرزندم به جا آوردم؛ بعد از نماز شکرگزاری، کارگرها و مردان همسایه برای کمک آمدند، به یاد وصیت‌نامه همسرم افتادم که خطاب به من گفت «اگر قسمت به جدایی و رفتن بود امیدوارم من را خداوند انتخاب کند و تو بمانی».

وی با بیان اینکه همسرم مدتی بود تأکید داشت، اگر اتفاقی افتاد نگذار نامحرمی جنازه‌ام را از آوارها بردارد، عنوان می‌کند: از همسایه‌ها و کارگران راه‌آهن خواستم اجازه دهند خودمان جنازه‌ها را از زیر آوار برداریم و آوار برداری کنیم.

خلیلی با بیان اینکه صحبت‌ها چند وقتی بوی رفتن می‌داد و حال من مانده بودم و غم فراق خانواده‌ام، تصریح می‌کند: از مجتبی چیزی چندانی نیافتم، همسرم نیز دستش همچون ابر بود و استخوانی نداشت، معصومه هم چه بگویم از لابه‌لای بند آجرها تکه‌های بچه‌ها و مادرشان را جمع کردم، جسدها تکه‌پاره بودند و در این حالت از خانم ام‌البنین (س) برای حفظ ایمانم در این غم مدد خواستم که در تحمل این فراق یاری‌ام دادند.

عزم مردم پس از بمباران

خلیلی اظهار می‌کند: گوشه و کنار شهر تکه‌های جنازه بود، درختان کنار مزین به تکه‌های پیکر شهدا بودند، شهر دیگر سرزندگی قبل را نداشت اما کوهی از انگیزه شده بود؛ در تشیع جنازه شهدا صدای «شهید راهت ادامه دارد» و «جنگ جنگ تا پیروزی» و «موشک جواب موشک» فضای شهر را پر کرد.

وی می‌افزاید: عزم مردم پس از بمباران اندیمشک راسخ‌تر از گذشته بود، همه دنبال خدمت بیشتر بودند، گویا رقابتی برای رسیدن به کاروان سرخ کربلا که در چهارم آذر از اندیمشک به مقصد خیمه‌گاه امام حسین (ع) رهسپار شد، به وجود آمد و مردم را بیش از گذشته ترغیب می‌کرد و همه می‌خواستند خود را به کاروان کربلای چهار آذر اندیمشک برسانند.

مدیران با مردم فاصله نداشتند

خلیلی تصریح می‌کند: در جنگ مدیران با مردم فاصله‌ای نداشته‌اند و در دسترس مردم بودند، مردم در دوران دفاع مقدس در بطن موضوع دفاع بودند اما امروز مسئولان از مردم فاصله گرفته‌اند و مردم در حاشیه هستند.

وی می‌افزاید: امروز با ماشین می‌روند مردم را می‌بینند و این می‌شود «معیار» اما نمی‌داند در زیر پوست جامعه چه خبر شده است؟ از تفکرات مردم آگاه نیستند، همه دنبال بازی سیاسی هستند، مشکلات مردم را فدای بازی‌های سیاسی کردند.

مردم را فراموش کنی، خداوند خرمشهرها را آزاد نمی کند

پدر شهیدان خلیلی می‌گوید: کسی که برای قدرت، حزب و گروه خود تلاش می‌کند، ملت را قطعاً فراموش کرده است؛ ملت را فراموش کنی دیگر خبری از امدادهای غیبی و طوفان‌های شن نمی‌شود، خداوند در چنین سیستمی خرمشهرها را آزاد نمی‌کند.

وی ادامه می‌دهد: جوانان در دوران دفاع مقدس در متن تحولات و اتفاق‌ها بودند، جوان پویاست و منشأ تحول است و صاحب اندیشه و قدرت است، هر زمان جوان در متن موضوع باشد، در آن زمینه تحول می‌شود؛ دوران دفاع مقدس و صنعت هسته‌ای گواه اثربخشی جوانان در موضوعات و مسائل است.

همسر شهید فاطمه بگم عیدی گماری اظهار می‌کند: جنگ اقتصادی موضوع تازه‌ای نیست و این امر نیز در دوران جنگ تحمیلی هم بود، مشکل مشارکت نداشتن مردم در تولید، اشتغال و توسعه است؛ مدیران با جوانان و مردم فاصله خود را بردارند، تحریم‌ها بی‌ثمر می‌شوند.

اگر شهدا بودند

خلیلی عنوان می‌کند: خواسته‌ام به عنوان پدر شهید از همه مدیران بازخواست خودشان در دادگاه وجدان است؛ از خود بپرسند گره از مشکل چند جوان حل کرده‌اند؟ چند شغل جدید پایدار در زمینه مسئولیتی خود توانسته‌اند به جود آوردند؟ چند گره از مشکلات مردم باز کرده‌اند؟ هر شب این پرسش‌ها را خود بپرسند تا اکنون نقاط ضعف معلوم و برطرف شود، بهتر از آن است که در قیامت شرمنده خون‌های شهدا باشیم.

پدر شهیدان خلیلی در خاتمه می‌گوید: اگر امروز شهدا بودند، سلطان‌های متفاوت جرئت عرض اندام داشتند و قطعاً این سلطان‌ها نبودند و امروز روز نوبت انتخاب شمای مسئول است، قانونی را تصویب کنید که جایی برای سلطان در آن نباشد.